سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چشمان منتظر


لینک دوستان

راه را با این می توان پیدا کرد

تعداد بازدید

v امروز : 0 بازدید

v دیروز : 0 بازدید

v کل بازدیدها : 11383 بازدید

87/5/6 :: 1:24 عصر

- ایثار

یکی
از بارزترین ویژگیهای یاران امام حسین(ع) ایثار است. یعنی فدارکاری،
دیگران را بر خود مقدم داشتن و جان و مال خود را فدای چیزی برتر از خویش
کردن. در کربلا ایثار و فداکاری به اوج خود می‌‌‌رسد. امام جان خویش را
فدای دین می‌‌‌کند. اصحاب امام تا زنده هستند، به احترام خاندان نبوت
نمی‌‌گذارند کسی از بین هاشم به میدان برود، شب عاشورا پس از آن که امام
بیعت را از آنان برمی‌‌‌دارد و آزادشان می‌‌‌گذارد تا جان خویش را نجات
دهند، یکایک برخاسته اعلام فداکاری می‌‌‌کنند و می‌‌‌گویند:

"زندگی پس از تو را نمی‌‌خواهیم و خود را فدای تو می‌‌‌کنیم". (50)

هنگام
نماز ظهر، برخی اصحاب، خویش را سپر تیرهای دشمن می‌‌‌کنند تا امام نماز
بخواند.(51) عباس(ع) با لب تشنه وارد فرات می‌‌‌شود و به یاد لبهای تشنه
حسین(ع) و اطفال در خیام، آب نمی‌‌نوشد. (52) زینب‌(س) برای نجات جان امام
سجاد(ع) خویش را به خیمه آتش گرفته می‌‌‌زند. در مجلس یزید نیز وقتی به
کشتن امام سجاد(ع) فرمان می‌‌‌دهند، زینب(س) جان خویش را سپر بلا قرار
می‌‌‌دهد و ...

این صحنه‌ها و دهها صحنه دیگر که یکی از دیگری
زیباتر است، الفبای ایثار را به آزادگان می‌‌‌آموزد به واسطه همین فرهنگ
ایثار است که نوجوانی چون حضرت قاسم، خطاب به امام خود می‌‌‌گوید:

"روحی لِروحِکَ الفِداء وَ نَفسی لِنَفسِکَ الوَقا؛(53) جانم فدای جانت"

در زیارت عاشورا نیز به صفت فداکاری یاران امام اشاره شده است، آنجا که می‌‌‌خوانیم:

"الذینَ بَذَلوا مُهَجَهم دُون الحُسَین(ع) آنان که از جان و خون خویش در راه حسین(ع) گذشتند".

از ویژگیهای بارز یاران و همراهان حضرت مهدی(عج)
نیز ایثار است. آنان بخاطر یکدیگر خود را به رنج می‌‌‌افکنند و در بهره
گیری از زیبایی‌های زندگی، دیگران را بر خود پیش می‌‌‌دارند. البته آنان
باید چنین باشند، زیرا آن کس که خود ساخته نیست نمی‌‌تواند سازندگی کند.
امام باقر(ع) فرمودند:

"در زمان قیام قائم، دوران رفاقت (یگانگی)
فرا می‌‌‌رسد. مردم به سراغ مال برادران خود رفته حاجت خویش برمی‌‌‌گیرند
و هیچ کس آنان را منع نمی‌‌کند."(54)

در روایات، از یاران امام
زمان(عج) علاوه بر مزامله، به رفقا نیز تعبیر شده است؛ (55) به معنای
دوستان همدل و همراز، با لطف و صفا، دوستان بزم و رزم و ... . دوستی آنان
چنان محکم است که گویا برادران واقعی اند و همه از یک پدر و مادرند.

کَاَنَّما
رَبَّاهُم أَبٌ واحدٌ وَ أُمٌّ واحدةٌ قُلوبُهُم مُجتَمِعَةٌ
بِالمَحَبَّةِ وَ النَّصیحَة؛ (56) گویا یک پدر و مادر آنان را
پرورانده‌اند، زیرا دلهای آنان از محبت و خیرخواهی به یکدیگر آکنده است.

در
شرایطی که انسانها اغلب برای زنده مانده بیشتر تلاش می‌‌کنند؛ کسانی هم
هستندکه برای رسیدن به درک متعالی‌تری از فلسفه حیات، خاضرند جان خود را
فِدا کنند. از این رو، از شهادت در راه مکتب و دین خود استقبال
می‌‌نمایند. به این روحیه که همراه با رهایی از تعلقات دنیوی است، شهادت
طلبی گفته می‌‌شود.


7- شهادت طلبی

در
شرایطی که انسانها اغلب برای زنده مانده بیشتر تلاش می‌‌کنند؛ کسانی هم
هستندکه برای رسیدن به درک متعالی‌تری از فلسفه حیات، خاضرند جان خود را
فِدا کنند. از این رو، از شهادت در راه مکتب و دین خود استقبال
می‌‌نمایند. به این روحیه که همراه با رهایی از تعلقات دنیوی است، شهادت
طلبی گفته می‌‌شود.

عاشورا، جلوه شهادت طلبی یاران امام حسین(ع) بود. خود آن حضرت نیز پیشتاز و الگوی این میدان بود. امام به هنگام خروج از مکه با خواندن
خطبه ای از زیبایی مرگ در راه خدا سخن گفت.(57) و از آرزومندان شهادت
خواست که با او همراه شوند. "مَن کانَ فِینا باذلاً مُهجَتَهُ موطناً عَلی
لِقاءِ اللهِ نفسَهُ فَلْیَرحل مَعَنا.‌"(58)

اگر در کلمات یاران
امام حسین(ع) در شب عاشورا و در مسیر کربلا دقت شود، روحیه شهادت طلبی در
گفتار و رفتار آنان به وضوح دیده می‌‌شود. در شب عاشورا، آنان عشق خود را
به کشته شدن در راه خدا و حمایت از فرزند پیامبر و مبارزه با ظالمان ابراز
کردند:

"سپاس خدای را که با یاری کردن تو ما را گرامی ‌‌داشت و با کشته شدن همراه تو ما را شرافت بخشید.‌"(59)

حتی نوجوانی چون قاسم، مرگ در راه خدا را شیرین تر از عسل دانست. (60) در همان شب، حضرت عباس(ع) در جمع بین هاشم سخن گفت و به آنان فرمود:

"یاران
امام غریبه اند و بار سنگین بر دوش ماست. ما باید نخستین پیشتازان شهادت
باشیم تا مردم نگویند بین هاشم اصحاب را جلو انداختند و خودشان پس از کشته
شدن اصحاب به میدان رفتند."

بنی هاشم همه تیغ از نیام کشیدند و به عباس بن علی(ع) گفتند:

"ما بر همان تصمیم و آهنگی هستیم که تو هستی." (61)

امام
نیز یاران خویش را همین گونه می‌‌شناخت. لذا وقتی احساس کرد خواهرش
زینب(س) اندکی ناآرام است و در پایداری یاران تردید دارد، فرمود:

"به
خدا قسم، آنان را آزموده و امتحان کرده‌ایم. اینان شهادت طلبانی هستند که
به مرگ انس گرفته‌اند، همانگونه که کودک به پستان مادر مأنوس است." (62)

این فرهنگ امام و یاران اوست. در یکی از نیایش‌های امام در روز عاشورا می‌‌خوانیم:

"خدایا،
دوست دارم هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو کشته شوم و دوباره زنده
گردم، به خصوص اگر در کشته شدن من نصرت دین، زنده شدن فرمان تو و حفظ
ناموس شریعت تو نهفته باشد." (63)

یکی از ویژگیهای یاران امام زمان(عج) نیز شهادت طلبی است. امام صادق(ع) فرمود:

"آنان
از ترس خدا، بیمناکند و آرزوی شهادت دارند. خواسته‌شان کشته شدن در راه
خداست و شعارشان «یالثارات الحسین؛ ای خوانخواهان حسین(ع)» است ... !" (64)

در یکی از نیایش‌های امام در روز عاشورا می‌‌خوانیم:

"خدایا،
دوست دارم هفتاد هزار بار در راه اطاعت و محبت تو کشته شوم و دوباره زنده
گردم، به خصوص اگر در کشته شدن من نصرت دین، زنده شدن فرمان تو و حفظ
ناموس شریعت تو نهفته باشد."

8- آزادگی و ستم ستیزی

یکی
از ویژگیهای یارام امام حسین(ع) آزادگی و ستم ستیزی است. آزادگی برتر از
آزادی است و نوعی حریت انسانی و رهایی از قید و بندهای ذلت آور و حقارت
بار است. آزادگی زمینه ستم ستیزی را فراهم می‌‌نماید، زیرا روح آزادگی با
ظلم پذیری همسویی ندارد. یاران امام حسین(ع) نخست درجه آزادگی را در خود
تقویت نموده و از قید و بندهای دنیا، ثروت و مقام رهایی یافتند، از این رو
در برابر ظلم ایستادند و شعار آزادی‌خواهی سر‌ دادند. مسلم بن عقیل
پیشاهنگ آزادی و آزادی خواهی بود. وی در هنگام رویارویی با سپاه ابن زیاد
این رجز را خواند:

"اَقسَمتُ لا اقتل الاحرار وَ اِن رَاَیت الموتَ
شیئاً نَکَرا؛ هرچند که مرگ را چیز ناخوشایندی می‌‌بینم، ولی سوگند
خورده‌ام که جز با آزادگی کشته نشوم."

همین رجز را عبدالله، پسر
مسلم بن عقیل نیز در روز عاشورا هنگام نبرد خواند. (65) دو شهید دیگر از
طایفه غفار، به نامهای عبدالله و عبدالرحمن فرزند عروه در رجزی که در روز
عاشورا خواندند مردم را به دفاع از فرزندان آزادگان و آل پیامبر فرا
خواند. (66)

مصادق بارز دیگری از این حرّیت و آزادگی حُر بن یزید
ریاحی بود. آزادگی او سبب شد که به خاطر دنیا و ریاست، خود را جهنمی
‌‌نکند و بهشت را در سایه شهادت و ستم ستیزی خریدار شود. به هنگام شهادت
وی امام حسین(ع) بالای سر او آمده خطاب به او فرمود:

"همانگونه که مادرت نام تو را حُر گذاشته است، آزاده و سعادتمندی در دنیا و آخرت".(67)

اهل
بیت امام حسین(ع) نیز ستم ستیزی و آزادگی خود را به رخ دشمن کشیدند. آنان
با صلابت و شجاعت به بیان افتخارات خاندان پیامبر(ص) و پیشینه جنایات
امویان پرداخته و آزادی و اقتدار و افتخار حسینی را به نمایش گذاشتند.
همچنین هنگامی‌‌که زینب(س) در کاخ یزید خطبه خواند، از وی به عنوان شیطان
یاد کرد، (68) و او را لایق سخن گفتن ندانست و آنگونه با او سخن گفت که
گویی با کودکی خردسال سخن می‌‌گوید:

"ای زاده معاویه، اگر چه شداید
و فشارهای روزگار مرا در شرایطی قرار داد که با تو سخن بگویم، اما من تو
را کوچک می‌‌شمرم و بسیار سرزنش می‌‌کنم و فراوان توبیخ. چه شگفت انگیز
است مردان خدا به دست لشکر شیطان کشته شوند! دست‌های شما از خون ما آغشته
و دهانتان از گوشت خاندان پیغمبر مملو است ... آگاه باش که عقل تو بسیار
ضعیف است و دوران زندگیت به زودی سپری می‌‌گردد." (69)

همچنین هنگامی‌‌که ابن زیاد امام سجاد (ع) را به قتل تهدید نمود، امام فرمود:

"ای
پسر مرجانه، آیا مرا از مرگ می‌‌ترسانی؟ مگر نمی‌‌دانی ما به کشته شدن
عادت کرده ایم؟ کرامت و عظمت ما این است که شهادت در راه خدا را
می‌‌پذیریم، و از آن باکی نداریم. (70)

یکی از ویژگیهای یاران امام زمان(عج) نیز شهادت طلبی است. امام صادق(ع) فرمود:

"آنان
از ترس خدا، بیمناکند و آرزوی شهادت دارند. خواسته‌شان کشته شدن در راه
خداست و شعارشان «یالثارات الحسین؛ ای خوانخواهان حسین(ع)» است ... !"

بی
تردید آزادگی و ستم ستیزی یاران و اهل بیت امام حسین(ع) ریشه در آزادگی
امامشان دارد. آن امامی‌‌که مرگ در راه حق را زینت دانست و از میان دو امر
شمشیر یا ذلت، به استقبال مرگ رفت.

"اَلا اِنَّ الدعی بن الدعی قَد رَکَزَنی بَین اثْنَتَین، بَینَ السلة و الذِلة وَ هَیهات مِنَا الذِّلَة". (71)

یکی
از خصوصیات یاران امام زمان(عج) نیز آزادگی و ستم ستیزی است. آنان نیز از
قید و بندهای دنیا، ثروت و مقام رهایی یافته‌اند. همین امر موجب شده است
که با ظالمان و عدالت ستیزان مبارزه نمایند. متاسفانه برخی حکومت عدالت
گستر امام را برنمی‌‌تابند، جامعه آرمانی امام زمان با منافع آنان در تضاد
است. از این رو در برابر حکومت امام صف کشیده و امام چاره‌ای جز جهاد و
مبارزه با آنان نخواهد داشت. بنابراین یاران امام نیز باید ستم ستیز باشند
تا در برابر هرگونه هدایت گریزی و عدالت ستیزی به جهاد بپردازند. (72)
امام علی(ع) در تفسیر آیه یجاهدون فی سبیل الله، (73) فرمود:

"هُم اَصحابُ القائِمِ؛ آنان یاران قائم هستند." (74)

یکی از برنامه‌های امام زمان(عج) عصیان ستیزی و عزتمندی است.

"اَینَ مُبیدُ اَهلِ الفُسوقِ وَ العِصیان وَ الطُغیان"؛ کجاست بنیان کن اصحاب فسق و عصیان و طغیان.

"اَینَ مُعِزُّ الاَولِیاءِ وَ مُذِلّ الاَعداء"؛ کجاست عزت بخش دوستان و خوارکننده دشمنان.(75)

یاران امام نیز باید عصیان ستیز بوده و امام خود را در نهادینه نمودن عزت مندی یاری نمایند.

ویژگی‌های
یاران هر دو امام سبب شد تا آنان از سوی امام خویش مورد ستایش قرار گیرند.
امام حسین(ع) از یاران خود به عنوان باوفاترین و بهترین یاران یاد کرد.
(76) امام علی(ع) در وصف یاران حضرت مهدی(عج) فرمود:

"پدر و مادرم فدای گروه اندکی باد که در زمین ناشناخته‌اند". (77)

یکی از برنامه‌های امام زمان(عج) عصیان ستیزی و عزتمندی است.

"اَینَ مُبیدُ اَهلِ الفُسوقِ وَ العِصیان وَ الطُغیان"؛ کجاست بنیان کن اصحاب فسق و عصیان و طغیان

امید آنکه ما نیز از آن قابلیت برخوردار گردیم که مخاطب کلام امام (عج) باشیم.

علی‌رضا انصاری


87/5/6 :: 1:24 عصر


کارکردهای تربیتی اعتقاد به مهدویت در عصر حاضر

·سخن نخست

·خداجویی

·بصیرت

·ولایت مداری

·شجاعت

·پاسداری از دین

·ایثار

·شهادت طلبی

·آزادگی و ستم ستیزی


سخن نخست

یکی
از موضوعات بایسته پژوهش، بررسی نقاط اشتراک و افتراق قیام امام حسین(ع) و
امام زمان (عج) است.

برای دیدن ادامه مطلب کلیک کنید...

87/5/6 :: 1:21 عصر

آخرالزمان و ویژگی های آن

 

روز
نهم ربیع الاول، پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، امامت صاحب
الزمان(عج) آغاز می شود. این روز، روز آغاز امامت امید شیعیان و مستضعفان
است.

ای منتظر، ای منجی بشریت، ای آخرین ذخیره الهی!

ای حجت بن الحسن العسکری و ای صاحب الزمان!

بیا و بر دلهای زخمی و مجروح و خسته شیعیان و محبین خود مرهمی بگذار.

یا
صاحب الزمان! بامدادان جمعه را با اشتیاق و امید آغاز می کنیم و عصر جمعه
که از راه می رسد، بار دیگر غم و غصه تنهایی و دوری و فراق و هجر تو،
قلبمان را می فشارد و بار گرانی بر دلهای  دوستان و شیعیان تو تحمیل می
گردد، و هفته ای دیگر را به امید آدینه ای دیگر سپری می کنیم تا شاید
آدینه بعد، روز وصل ما با تو باشد.

انتظار فرج قائم آل محمد صلی
الله علیه و آله و سلم متضمن اقرار به وجود و حیات و ظهور آن بزرگوار و
عدم شک درباره ایشان و پذیرفتن غیبت و تحمل فراق آن عزیز و عدم اعتراض به
پنهان بودن آن محبوب و صبر بر بلایا و آزارها و ناکامی ها و تمسک به آثار
قابل تحصیل از ائمه هدی علیهم صلوات الله و ارشاد و استرشاد و رجوع به
راویان اخبار ایشان و تقلید از فقهاء جامع شرایط می باشد. بنابراین وظیفه
اصلی شیعه در مقام انتظار، احراز تکالیف الزامیه ای است که از سوی شارع
مقدس متوجه او می باشد و این امر از یکی از طرق یقین، اجتهاد، تقلید و
احتیاط محرز می گردد.

بی تردید هر آغازی را انجامی است و هر شروعی
را پایان، مگر ذات اقدس پروردگار که آغاز و انجام ندارد. دنیا نیز از این
قاعده کلی و فراگیر بیرون نیست. از این رو زمانی بر این دنیا گذشته و
زمانی خواهد گذشت که زمان پایان خواهد بود و این قسمت پایانی کتاب زمان را
" آخرالزمان" نام نهاده اند.

"آخرالزمان" اصطلاحی است که در فرهنگ
اغلب ادیان بزرگ دنیا به چشم می خورد و بویژه در ادیان ابراهیمی از
برجستگی و اهمیت ویژه ای برخوردار است.

این اصطلاح معمولا به مدت
زمان پایان دنیا و رویدادهایی که ممکن است در آن بخش از زندگی دنیوی به
وقوع بپیوندد، گفته می شود که ادیان بزرگ درباره آن پیشگویی هایی کرده و
مطالبی ذکر نموده اند.

از جمله صحیفه آسمانی مسلمانان در مواردی
فراوان به این بخش از آینده اشاره کرده، پرده از برخی رخدادهای آن زمان
برداشته است. بطور کلی در معارف ارزشمند اسلامی این اصطلاح به دو معنا به
کار رفته است:

1- مدت زمانی طولانی که با ولادت آخرین پیامبر الهی
آغاز و با شروع  قیامت پایان می یابد و از همین جهت است که از پیامبراسلام
به عنوان پیامبر آخرالزمان یاد شده است.

2- معنای دوم که تا حدودی از معنای نخست محدودتر است به مدت زمانی که با ولادت حضرت مهدی(ع) آغاز شده، زمان غیبت صغری و کبری و همچنین ظهور حکومت جهانی آن حضرت را نیز شامل می گردد.

از
مجموع احادیثی که در کتاب های روایی، تفسیر و تاریخ درباره دوران
آخرالزمان ذکر شده، دو مطلب اساسی و قابل توجه به دست می آید که گویای این
مطلب است که آخرالزمان به دو دوره کاملا متفاوت تقسیم می شود: دوران نخست
زمانی است که در آن فساد اخلاقی و ظلم و ستم جوامع بشری را فرا خواهد گرفت
و در دوران دوم- که با قیام مصلح جهانی آغاز می شود- تمامی فسادها و ظلم
ها ریشه کن شده، جای خود را به عدالت خواهد داد و توحید، عدل و رشد عقلی و
علمی در سراسر زندگی انسان ها گسترش می یابد.

کلیات عقاید مربوط به آخرالزمان تقریبا در میان فرقه های بزرگ اسلام پذیرفته شده است، ولی این که آیا این تحولات آخرالزمان  با ظهور مهدی موعود(ع) پدیدار خواهد شد و نیز در این که مهدی موعود چه کسی است، اختلافاتی وجود دارد.

شیعیان دوازده امامی، حضرت مهدی(ع)
و حکومت جهانی او را حسن ختام حیات بشری در دنیا دانسته، برپایی قیامت
صغری و حاکمیت برخی از ائمه را تحت عنوان" رجعت" مُهر پایانی طومار زندگی
بر زمین ذکرکرده اند، که البته هر دو مجالی وسیع می طلبد و فرصتی دیگر.

پیوند
مهدویت با آخرالزمانتعبیرهایی در روایات وجود دارد که پیوند ناگسستنی
مهدویت با آخرالزمان را به روشنی بیان می کند. در ذیل برخی از این روایات
را نقل می کنیم:

1- امام صادق(ع) از جد بزرگوارشان رسول گرامی اسلام(ص) روایت فرمود که آن حضرت رو به سوی علی(ع) نموده، چنین فرمودند:

آیا تو را بشارت ندهم؟ آیا تو را خبر ندهم؟ عرض کرد: بله یا رسول الله. پس آن حضرت فرمود: هم اینک جبرییل نزد من بود و مرا خبر داد که آن قائمی که در
آخرالزمان ظهور می کند و زمین را پر از عدل و داد می نماید؛ همانگونه که
از ظلم و جور آکنده شده باشد، هر آینه از ذریه تو و از فرزندان حسین(ع)
است."(1)

2- عبدالله بن مسعود از رسول گرامی اسلام(ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: " لا تذهب الدنیا حتی یلی امتی رجل من اهل بیتی یقال له المهدی"(2)؛ دنیا به پایان نرسد مگر این که امت مرا مردی رهبری کند که از اهل بیت من است و به او مهدی گفته می شود."

3-
ابان می گوید:" امام صادق فرمود: دنیا به سرانجام نخواهد رسید تا این که
مردی از تبار من قیام نماید و به حکومت آل داود( که خود علم خواهد داشت)
حکم می کند و از بینه سؤال نخواهد نمود و هر صاحب حقی را به حق خویش خواهد
رساند."(3)

4-در حدیث شریف نبوی می خوانیم:

روزهای دنیا منقضی نگردد تا این که مردی از اهل بیت من - بر زمین - حکومت کند که هم نام من باشد.

5-
عبدالله بن مسعود می گوید پیامبر خدا فرمود: اگر از دنیا بیش از یک روز
باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی خواهد کرد تا مردی از خاندان
مرا برانگیزد.(5)

در همه روایات فوق با تعبیرهای مختلف بحث آخرالزمان و ظهور امام زمان(عج) در این دوران مطرح شده است.

 

علائم و نشانه های آخرالزمانآخرالزمان دارای نشانه هایی است که در اصطلاح به آن ها" علائم آخرالزمان" گفته می شود.

علاوه
بر اصطلاح رایج" علائم آخرالزمان" در فرهنگ مسلمانان، اصطلاح مشابه دیگری
است که از آن به " اشراط الساعة" یاد می شود. اگرچه این اصطلاح به علائم
وقوع قیامت اختصاص دارد، ولی از بررسی روایاتی که زیر این عنوان در کتاب
های حدیثی ذکر شده است، به دست می آید که محتوای سخنان، مطالب مشترک
فراوانی با روایات آخرالزمان دارد و بسیاری از نشانه ها در هر دو دسته
روایات ذکرشده است. البته اصطلاح دوم نزد اهل سنت و اصطلاح نخست نزد
شیعیان شایع تر و رایج تر است.

همانگونه که اشاره شد، این دوره
دارای ویژگی هایی است که در روایات اسلامی از آن یاد شده است. برخی از آن
خصوصیات که در آستانه ظهور به خوبی قابل مشاهده است، عبارتند از:

1- فراموش کردن دین:پیامبراکرم(ص) آنگاه که به توصیف زندگی مردم در دوران آخرالزمان می پردازد، اینگونه می فرماید:

"
برای مردم روزگاری فرا می رسد که دین و آئین آن ها در همّ هایشان است و
همت آن ها شکم هایشان و قبله آن ها زنانشان می باشد. رکوع  و سجودشان برای
مال دنیاست، در حیرت و مستی خواهند بود و نه مسلمانند و نه نصرانی."(6)

2-
دنیا پرستی:از دیگر ویژگی های آخرالزمان، غوطه ور شدن مردم در دنیا و دنیا
پرستی است. رسول گرامی اسلام(ص) در این باره فرموده اند:

" به زودی
زمانی بر امت من می آید که در آن زمان درون آن ها پلید می شود ولی ظاهر آن
ها به طمع دنیا آراسته می گردد. به آنچه در پیشگاه خداوند است دل نمی
بندند، دین آن ها ریا، و [تظاهر] است، خوف از خدا به دلشان راه نیاید[ و
خداوند آن ها را به عذابی فراگیر دچار سازد و به این صورت که ] آن ها
خداوند را همچون آدم غرق شده می خوانند و خداوند دعایشان را مستجاب نمی
کند."(7)

3-
فتنه های بزرگ:از دیگر ویژگی های عصر آخرالزمان، ظهور و بروز امتحانات
بزرگ الهی است که بسیاری از انسان های سست ایمان در این آزمایش های الهی
مردود و عده ای که ایمان در تمام وجودشان رسوخ کرده، موفق بیرون می آیند.

ابوخالد کابلی از امام سجاد(ع) نقل می کند که آن حضرت فرمود:

 "
ای اباخالد! هر آینه فتنه هایی همچون قطعه های شب تار[ در راه است] و فرا
خواهد رسید که هرگز کسی [ از آن] نجات نخواهد یافت مگر کسی که خداوند از
او پیمان گرفته است و ایشان چراغ های هدایت و چشمه ساران دانشند."(8)

آری
کسی که در ریزش فتنه، سرایمان را به سلامت در برد، کاری کارستان کرده است
که پیامبر اکرم از آن سوی اعصار و قرون از دیدن ایشان در شگفت آمده به
علی(ع) چنین فرمود:

ای علی! بدان که شگفت آورترین مردم در ایمان و
بزرگترین آنان در یقین مردمی می باشند که در آخرالزمان واقع شده اند،
پیغمبر را ملاقات نکرده اند و از امام خود محجوبند و همانا به نوشته- که
خط سیاهی بر صفحه سفید است- ایمان آورده اند."(9)

سیمای زندگی در آخرالزمانبا توجه به ویژگی های فوق می توان سیمای زندگی در آخرالزمان را اینگونه ترسیم نمود:

الف-
دین در آخرالزمان:همانگونه که اشاره شد، عوامل فراوانی دست به دست هم
داده، روز به روز حقیقت تابناک دین را در هاله ای از ابهام فرو می برند.
از این رو همواره دین، رو به کم رنگ شدن در جوامع می رود و خرافات و
انحرافات فراوانی گریبان گیر آن می شود به نحوی که وقتی حضرت مهدی(ع) قیام نموده، غبار از چهره دین برمی گیرد. همگی گمان می کنند این دین جدیدی است که آن حضرت ارائه می فرماید. رسول خدا(ص) می فرماید:

"
بر امت من زمانی پیش می آید که از قرآن جز نقش آن و از اسلام جز نام آن
باقی نماند.[ به ظاهر] مسلمان نامیده می شوند در حالی که بیش از همه
مردمان از آن دورند، مساجدشان آباد است ولی از هدایت خالی است."(10)

ب-
مردان آخرالزمان:اگرچه امتحان خداوند برای زن و مرد یکسان است ولی پاره ای
روایات به خصوص درباره مردان آخرالزمان سخن گفته اند که امام صادق(ع)
فرمود:

" مردی را می بینی هنگامی که یک روز بر او گذشته و گناه بزرگی
انجام نداده است. از قبیل فحشا، کم فروشی، کلاهبرداری و یا شرب خمر، بسیار
غمگین و اندوهگین می شود."(11)

 

ج-
زنان آخرالزمان:خداوند متعال زن را همانند مرد گوهر گرانبهای آفرینش
قلمداد کرده است و او گاه با اختیار و انتخاب خود تا اوج کمالات معنوی
صعود می کند و گاهی به پایین ترین درکات سقوط می نماید.

رسول گرامی اسلام(ص) در وصف برخی از زنان آخرالزمان چنین می فرماید:

"
چگونه می شود حال شما هنگامی که زن های شما فاسد شوند و جوانانتان فاسق و
شما نه امر به معروف می کنید و نه نهی از منکر.  به پیامبر اکرم(ص) گفته
شد که آیا این چنین خواهد شد؟! آن حضرت فرمود: بله و بدتر از آن[ نیز خواهد شد]."(12)

و بالاخره سیمای زنان بد در آخرالزمان را با این سخن از امیرمؤمنان علی(ع) به پایان می بریم که فرمود:

"
در آخرالزمان و نزدیک شدن قیامت- که بدترین زمان هاست- زن هایی ظاهر می
شوند که برهنه و لخت می باشند، زینت های خود را آشکار می سازند، به فتنه
ها داخل می شوند و به سوی شهوت ها می گرایند و به سوی لذت ها می شتابند،
حرام های الهی را حلال می شمارند و در جهنم جاودانه خواهند بود."(13)

 

نجات
یافتگان آخرالزمانسخن را با کلامی از امیرمؤمنان(ع) درباره انسان هایی که
در این دوران سخت، نجات می یابند به پایان می بریم که آن حضرت فرمود:

"
و آن زمانی است که از فتنه ها نجات نمی یابند مگر مؤمنانی که بی نام و
نشانند، اگر در حضور باشند شناخته نشوند و اگر غایب گردند کسی سراغ آنها
را نمی گیرد. آنها چراغ های هدایت و نشانه های روشنند. نه مفسده جو هستند
و نه فتنه انگیز، نه در پی اشاعه[ فحشایند] و نه مردمی سفیه و لغوگو!
اینانند که خداوند درهای رحمتش را به سویشان باز می کند؛ و سختی ها و
مشکلات را از آنان برطرف می سازد."(14)

 

پی نوشت ها:1- ابن ابی زینب، غیبت نعمانی، کتابخانه صدوق، 1366، چاپ اول، ص 357، ح1.

2- الطوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن، کتاب الغیبه، موسسه المعارف الاسلامیه، الطبعة الثانی، 1417، ص182.

3- الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1365، ج1، ص397.

4- الطبرسی الاملی، ابوجعفر، بشارة المصطفی لشیعه المرتضی، منشورات المطبعه الحیدریه، ص 258.

5- الطوسی، ابوجعفر، کتاب الغیبه، ص 46، روایت30.

6- محدث نوری، مستدرک الوسایل، موسسه آل البیت، چاپ اول، ج11، ص 379، ح22.

7- الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، ج 8، ص306.

8- شیخ مفید، امالی، کنگره شیخ مفید، 1413، ق، ص45.

9- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، 1413، ج4، ص366.

10- شیخ صدوق، ثواب الاعمال، انتشارات شریف رضی، 1364، ص253.

11- الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 8، ص40.

12- حرانی، حسن بن شعبه، تحفة العقول، انتشارات جامعه مدرسین، 1404، ص49.

13- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، ج3، ص390/ طبرسی، رضی الدین، مکارم الاخلاق، انتشارات شریف رضی، ص 201.

14- سید رضی، نهج البلاغه، نشر امام علی، ترجمه محمد کاظم محمدی، محمد دشتی، خطبه 103.







چاپ

ارسال برای دوستان
نظرات (0)

87/5/3 :: 1:3 عصر

عتقادات اسلامی از نظر شیعه دوازده امامی 7

قانون پرواز

دین چیست ؟

این مجموعه نوشتار که در  4 موضوع اصلی: 1 – خداشناسی،
2 – پیغمبرشناسی، 3 – معادشناسی، 4 - امام شناسی، تنظیم شده، هدیه‌ای است
از گلستان آثار فرزانه‌ی قرن، مرد آسمانی و خدایی، علامه طباطبایی، که از
کتاب "شیعه در اسلام" دستچین شده است.

در بخش اول یعنی "خدا شناسی"
پنج موضوع، الف: نظری به جهان هستی و واقعیت، ب: وحدانیّت خداوند، ج:
معنای صفات  خداوند، د: قضا و قدر، هـ: انسان و اختیار، بحث شد.

بخش
دوم یا همان پیغمبرشناسی، به اثبات نیازمندی بشر به قانون الهی و کسی که
آن را از خدا به او برساند خواهد پرداخت.این بخش در چهار قسمت تنظیم شده
که قسمت اول از نظرتان گذشت و هم اکنون قسمت دوم تقدیم حضور می‌گردد.

آنچه گذشت:

قسمت دوم
  • عصمت پیغمبران
  • پیغمران و دین آسمانى
  • پیغمبران و حجت وحى و نبوت
  • شمار  پیغمبران خدا
  • پیغمبران اولوا العزم و صاحبان شریعت

 

پیغمبران - عصمت نبوت 

ظهور
پیغمبران خدا نظریه وحی را که در فصل سابق گذشت تأیید می‌کند پیغمبران خدا
مردانی بودند که دعوی وحی و نبوت نمودند و برای دعوی خود حجت قاطع اقامه
کردند و مواد دین خدا را که همان قانون سعادت‌بخش خدایی است، به مردم
تبلیغ نموده در دسترس عموم گذاشتند و چون پیغمبران که با وحی و نبوت مجهز
بودند، در هر زمان که ظاهر شدند بیش از یک فرد یا چند فرد نبودند، خدای
متعال هدایت بقیه مردم را با مأموریت دعوت و تبلیغ که به پیغمبران خود
داده، تتمیم و تکمیل فرمود.

و از اینجاست که پیغمبر خدا باید با صفت
عصمت متصف باشد؛ یعنی در گرفتن وحی از جانب خدا و در نگهداری آن و در
رساندن آن به مردم از خطا مصون باشد و معصیت (تخلف از قانون خود) نکند؛
زیرا تلقی وحی و حفظ و تبلیغ آن سه رکن هدایت تکوینی می‌باشند و خطا در
تکوین معنا ندارد.

برای
ثبوت ادعای نبوت، حجت و دلیل لازم است و مجرد اینکه شریعتی که پیغمبر
می‌آورد مطابق عقل می‌باشد، در صدق ادعای پیغمبری کافی نیست؛ زیرا کسی که
دعوی پیغمبری می‌کند علاوه بر ادعای صحت شریعت خود، دعوی دیگری دارد و آن،
رابطه با عالم بالا و مأموریت دعوت از جانب خداست

گذشته
از اینکه معصیت و تخلف از مفاد دعوت و تبلیغ خود، دعوتی است عملی به ضد
دعوت و موجب سلب اطمینان مردم نسبت راستی و درستی دعوت، و در نتیجه غرض و
هدف دعوت را تباه می‌کند.

خدای متعال در کلام خود به عصمت پیغمبران اشاره نموده می‌فرماید :وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ و پیغمبران را به سوی خود جمع آوری کردیم (به غیر ما نمی‌پردازند و از غیر ما اطاعت نمی‌کنند) و به راهی راست رسانیدیم 1

و باز می‌فرماید :عالِمُ
الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ اَحَداً اِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ
رَسُولٍ فَاِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ
رَصَداً لِیَعْلَمَ اَنْ قَدْ اَبْلَغَوُا رِسالاتِ رَبِّهِمْ؛
تنها
اوست که داننده غیب است و به غیب خود کسی را مسلط نمی‌کند مگر پسندیدگان
را از پیغمبران و در این صورت از پس و پیش او (پیغمبر یا وحی) مراقبت کامل
و رصدی به راه می‌اندازد که محققا پیامهای خدای خود را برسانند.2

 

پیغمران و دین آسمانی

آنچه
پیغمبران خدا از راه وحی به دست آورده و به عنوان پیغام و سفارش خدایی به
مردم رسانده‌اند "دین " است؛ و دین یعنی: روش زندگی و وظایف انسانی که
سعادت واقعی انسان را تأمین می‌کند.

دین آسمانی به طور کلی از دو
بخش اعتقادی و عملی ترکیب شده‌است، بخش ‍ اول یک رشته اعتقادات اساسی و
واقع بینی‌ها است که باید انسان پایه زندگی خود را بر آنها گذارد. سه اصل
کلی "توحید، نبوت و معاد" اساس آن اعتقادات است که با اختلال یکی از آنها
پیروی دین صورت نمی‌پذیرد.

و بخش دوم یک رشته وظایف اخلاقی و
عملی‌ست که مشتمل بر وظایفی است که انسان نسبت به خدای جهان و نیز در
برابر جامعه بشری دارد. و از اینجاست که وظایف فرعی که در شرایع آسمانی
برای انسان تنظیم شده بر دو گونه است اخلاق و اعمال و هر یک از آنها نیز
بر دو قسم است:

الف - اخلاق و اعمالی که به پیشگاه خداوندی ارتباط
دارد مانند صفت ایمان و اخلاص و تسلیم و رضا و خشوع و مانند عمل نماز و
روزه و قربانی و این دسته بویژه "عبادات " نامیده می‌شود و خضوع و بندگی
انسان را نسبت به پیشگاه خدایی مسجل می‌سازد.

ب - اخلاق و اعمال
شایسته‌ای که به جامعه ارتباط دارد مانند اخلاق و صفات "بشر دوستی" ،
خیرخواهی، عدالت و سخاوت و مانند وظایف معاشرت، داد و ستد، و غیره  که این
قسم به طور کلی "معاملات "نامیده می‌شود.

از طرف دیگر نوع انسانی
تدریجا متوجه کمال است و جامعه بشری به مرور زمان، کاملتر می‌شود، ظهور
این تکامل در شرایع آسمانی نیز ضروری است و قرآن کریم نیز همین تکامل
تدریجی را - چنانکه از راه عقل به دست می‌آید- تأیید می‌کند و چنانکه از
آیاتش پیداست، هر شریعت و دینی، از شریعت گذشته‌ی خود کاملتر است. در قرآن
می‌خوانیم :وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما
بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ؛ و فرستادیم کتاب
(قرآن) را به سوی تو به حق در حالی که کتابی (مانند تورات و انجیل) را که
در برابر خود دارد تصدیق می‌کند و تسلط و برتری دارد نسبت به آن.3

و
البته چنانکه نظریات علمی نشان می‌دهد و قرآن کریم نیز تصریح می‌کند،
زندگی جامعه انسانی در این جهان ابدی نیست و طبعا تکامل نوع وی نامتناهی
نخواهد بود و از این روی، کلیات وظایف انسانی از جهات اعتقاد و عمل ناگزیر
در مرحله‌ای متوقف خواهد شد بالتبع نبوت و شریعت نیز روزی که از جهت کمال
اعتقاد و توسعه مقررات عملی به آخرین مرحله رسید، ختم خواهد گردید.

و
از اینجاست که قرآن کریم برای روشن ساختن اینکه اسلام، دین محمد صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم، آخرین و کاملترین ادیان آسمانی است، خود را کتاب
آسمانی غیر قابل نسخ و پیغمبر اکرم را خاتم انبیا و دین اسلام را مشتمل به
همه وظایف، معرفی می‌کند؛ چنانکه می‌فرماید :وَ اِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ
لا یأتیِه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ؛ و تحقیقا
قرآن کتابی است گرامی و از حریم خود منع کننده که هیچ باطلی را از پس و
پیش  نمی‌پذیرد4 .

و می‌فرماید :ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ
رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیّینَ؛ محمد پدر کسی
از شماها نیست بلکه پیغمبر خدا و ختم پیغمبران می‌باشد 5.

و
می‌فرماید: وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ؛ و
نازل کردیم به سوی تو کتاب را در حالی که روشن کننده هر چیز است6.

 

پیغمبران و حجت وحی و نبوت 

بسیاری
از دانشمندان امروزی که در وحی و نبوت کنجکاوی کرده‌اند، مسأله وحی و نبوت
و امور مربوط به آن را با اصول روانی اجتماعی توجیه نموده‌ و می‌گویند:
پیغمبران خدا مردانی پاک نهاد، بلند همت و بشر دوست بوده‌اند که برای
پیشرفت مادی و معنوی بشر و اصلاح جامعه‌های فاسد قوانین و مقرراتی تنظیم
نموده‌اند و مردم را به سوی آن دعوت کرده‌اند و چون مردم آن روز زیر بار
منطق عقل نمی‌رفته‌اند برای جلب اطاعت مردم، خود و افکار خود را به عالم
بالا نسبت داده‌اند و روح پاک خود را روح القدس و فکری که از آن ترشح
می‌کند "وحی و نبوت" و وظایفی را که از آن نتیجه گرفته می‌شود "شریعت
آسمانی" و بیاناتی که مشتمل به آنهاست مثلاً "کتاب آسمانی "نامیده‌اند.

کسی
که با انصاف و نظر عمیق به کتابهای آسمانی و بویژه به قرآن کریم و همچنین
به شریعت پیغمبران نگاه کند، تردید نخواهد داشت که این نظریه درست نیست،
پیغمبران خدا نه مردان سیاست بلکه مردان حق و سراپا صدق و صفا بودند. چیزی
را که درک می‌کردند بی کم و کاست می‌گفتند و آنچه را می‌گفتند، می‌کردند و
آنچه مدعی بودند شعور مرموزی بود که با مدد غیبی به ایشان اضافه می‌شد و
از آن راه، وظایف اعتقادی و عملی مردم را از پیشگاه خدایی فرا گرفته به
مردم تبلیغ می‌کردند.

پیغمبر
خدا باید با صفت عصمت متصف باشد؛ یعنی در گرفتن وحی از جانب خدا و در
نگهداری آن و در رساندن آن به مردم از خطا مصون باشد و معصیت (تخلف از
قانون خود) نکند؛ زیرا تلقی وحی و حفظ و تبلیغ آن سه رکن هدایت تکوینی
می‌باشند و خطا در تکوین معنا ندارد

و از اینجا روشن
می‌شود که برای ثبوت ادعای نبوت، حجت و دلیل لازم است و مجرد اینکه شریعتی
که پیغمبر می‌آورد مطابق عقل می‌باشد، در صدق ادعای پیغمبری کافی نیست؛
زیرا کسی که دعوی پیغمبری می‌کند علاوه بر ادعای صحت شریعت خود، دعوی
دیگری دارد و آن، رابطه با عالم بالا و مأموریت دعوت از جانب خداست. و این
دعوی در جای خود دلیل می‌خواهد. و از این روی بود که (چنانکه قرآن کریم
خبر می‌دهد) پیوسته مردم با ذهن ساده خود از پیغمبران خدا برای اثبات صدق
دعوی نبوت معجزه می‌خواسته‌اند.

و معنای این منطق ساده و درست این
است که وحی و نبوت که پیغمبر خدا ادعا می‌کند در سایر مردم که مانند وی
انسانند یافت نمی‌شود و ناچار نیرویی است غیبی که خدا به طور خرق عادت به
پیغمبر خود داده تا بوسیله آن سخن خدا را شنیده، به مردم برساند، اگر راست
است، پس پیغمبر از خدای خود بخواهد که خارق عادت دیگری به وجود آورد که
مردم به وسیله آن، صدق نبوت پیغمبر (مدعی نبوت) را باور کنند.

چنانکه
روشن است درخواست معجزه از پیغمبران طبق منطقی درست است و بر پیغمبر خداست
که برای اثبات نبوت خود، معجزه بیاورد و قرآن کریم نیز این منطق را تأیید
کرده و از بسیاری از پیغمبران معجزه نقل می‌فرماید.

البته بسیاری از
کنجکاوان، تحقق معجزه (خرق عادت) را انکار نموده‌اند ولی سخنشان دلیل قابل
توجهی ندارد و هیچگونه دلیلی در دست نیست که علل و اسبابی که برای حوادث
تا کنون با تجربه و فحص کشف شده دائمی هستند و اینگونه نیست که هیچ
حادثه‌ای هرگز با غیر علل و اسباب عادی خود متحقق نشود.

باید توجه
داشت که معجزاتی که به پیغمبران خدا نسبت داده شده محال و خلاف عقل (مانند
زوج بودن عدد سه ) نیستند، بلکه خرق عادت می‌باشد در صورتی که اصل خرق
عادت از اهل ریاضت بسیار دیده و شنیده شده است .

 

شماره پیغمبران خدا

به
حسب نقل در گذشته تاریخ، پیغمبران بسیاری آمده‌اند و قرآن کریم نیز کثرت
ایشان را تأیید فرموده و عده‌ای از ایشان را به نام و نشان یاد کرده ولی
عده مشخص ‍ برایشان ذکر ننموده است .

از راه نقل قطعی شماره ایشان
به دست نیامده جز اینکه در روایت معروفی که از ابوذر غفاری از پیغمبر اکرم
بیان شده، عدد ایشان 124 هزار نفر تعیین شده است .

 

پیغمبران اولوا العزم و صاحبان شریعت

با
توجه به مفاد قرآن کریم، همه پیغمبران خدا شریعت نیاورده‌اند بلکه پنج نفر
از ایشان که حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم هستند، اولوا العزم و صاحبان شریعت می‌باشند و دیگران در
شریعت، تابع اولوا العزم بوده‌اند. خدای متعال در کلام خود می‌فرماید:

شَرَعَ
لَکُمْ مِنَ الدّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ
وَ ما وَصَّیْنا بِهِ اِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسی؛ خدا تشریع فرمود برای
شما از دین آنچه به نوح (ع) توصیه شده و آنچه را که به خودت وحی کردیم و
آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی (ع) توصیه شده است. 7

و می‌فرماید:

وَ
اِذ اَخَذْنا مِنَ النَّبِیّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحِ وَ
اِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسی بْنِ مَرْیَمَ وَ اَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً
غَلیظاً؛ و وقتی که از پیغمبران پیمانشان را گرفتیم و از تو ابراهیم و
موسی و عیسی و از ایشان پیمان محکمی گرفتیم.8


1- سوره انعام، آیه 87

2- آیه 26 - 28

3- سوره مائده، آیه 48

4- سوره حم سجده، آیه 41 و 42

5- سوره احزاب، آیه 40

6- سوره نحل، آیه 89

7-
سوره شوری، آیه 13؛ آیه در مقام امتنان است و معلوم است در این صورت اگر
غیر از این پنج تن که در آیه ذکر شده‌اند اگر پیغمبر دیگری صاحب شریعت بود
ذکر می‌شد.

8- سوره احزاب، آیه

7


87/5/3 :: 1:0 عصر

                                               فقط 313 نفر؟

                                                          انتظار

                              چگونگی تسخیر جهان با یاران کم

چگونه ممکن است مردم دنیا تسلیم یک جمعیت اندک شوند و از عادات و اخلاق و برنامه‌ها و سنن خود دست بردارند؟

طبق
روایات وقتی حضرت صاحب الامر علیه‌السلام ظاهر می‌شوند، نخست سیصد و سیزده
نفر از خواص اصحاب آن حضرت در مکه حاضر می‌گردند و وقتی عده اصحاب و
اجتماع کنندگان به ده هزار نفر رسید از مکه خارج می‌شوند.

غلبه آن
حضرت و حکومت جهانی اسلام، ممکن است بطور معجزه انجام یابد و ممکن است با
فراهم شدن اسباب ظاهری باشد و ممکن است به هر دو نوع واقع شود، چنانکه
پیشرفت و غلبه پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به هر دو نوع بود.

  • اما
    بصورت معجزه، محتاج به توضیح نیست که حصول چنین پیروزی برای آن حضرت، به
    خواست خداوند، امری است ممکن و با بشارتهای حتمی که در قرآن مجید داده شده
    حاصل خواهد شد و خداوند به مصداق آیه:

«کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله ؛ چه بسیارند گروه اندکی که به اذن خداوند، بر گروه بسیاری چیرگی می‌یابند» (بقره/259)

آن حضرت، اصحابش و عموم بندگان شایسته خدا را بر همه غالب و حاکم و وارث و مالک ارض قرار می‌دهد.

  • و
    از لحاظ اسباب ظاهری هم حصول چنین پیروزی و تشکیل آن حکومت الهی عملی
    خواهد بود; زیرا آن حضرت در موقعی ظهور می‌کند که اوضاع و احوال اجتماعی و
    اخلاقی و سیاسی کاملاً مساعد باشد.

در آن موقع همه ملتها از
زندگی معنوی و اخلاقی محروم، و دشمنی و کینه و ظلم و تجاوز، همه را نسبت
به یکدیگر بدبین و از هم جدا ساخته و از اینکه کسی بتواند بدون مدد غیبی
جامعه را رهبری کند، همه مأیوس می‌گردند و همه از وضع خود ناراضی، و از
مکتبهای مختلف که عرضه می‌شود ناامید بوده و منتظر تغییر و عوض شدن اوضاع
می‌باشند.

شاهد این حقیقت ظهور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و پیشرفت سریع اسلام است.

در
یک چنین موقعیتی، حضرت مهدی علیه‌السلام و اصحابش، با نیروی ایمان و اخلاق
حسنه و با نجات بخش‌ترین برنامه‌های عمرانی و اقتصادی و عدالت اجتماعی،
قدم به میدان می‌گذارند و آن نهضت الهی و دعوت روحانی را شروع می‌کنند و
مردم را بسوی خدا و زندگی برابری و برادری، عدل و امنیت، صفا و وفا، راستی
و درستی و نظم صحیح، می‌خوانند و خود و اصحابش، نمونه همه فضایل بشری
می‌باشند و با نیروی ایمان و استقامت و پشتکار و همتی که مخصوص مؤمنان
ثابت قدم است، هدف و مقصد خود را تعقیب می‌نمایند. معلوم است این جمعیت با
آن برنامه‌ها و وضع کار، در آن دنیای پرآشوب و غرق در طوفان گرفتاریها و
فشارها، دلها را به خود متوجه نموده و فاتح و پیروز و موفق می‌شوند و هیچ
نیروئی نمی‌تواند در برابر آنها مقاومت کند.

و شاهد این حقیقت، همان
ظهور رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و پیشرفت سریع دین اسلام است، که یکی
از علل ظاهری آن پیروزیهای پی در پی و درهم شکسته شدن ارتش‌های انبوه دولت
شاهنشاهی ایران و امپراطوری روم، فساد اوضاع اجتماعی و اداری ایران و روم
بود که مردم این کشورهای پهناور را برای قبول یک دعوت صحیح و حکومتی متکی
به مبانی عدالت و مساوات آماده کرده بود. چرا راه دور برویم؛ مگر امام
خمینی چه کرد؟! او نیز احیاگر دین خدا در عصر دین ستیزی و دین گریزی بود.


پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیةالله‌العظمی صافی گلپایگانی، بااندکی تص

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS v
 Atom v

درباره خودم

لوگوى وبلاگ

چشمان منتظر

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh